معنی از سلاطین صفوی
حل جدول
واژه پیشنهادی
شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب اول، شاه اسماعیل دوم، شاه محمد خدابنده، شاه عباس اول، شاه صفی اول (شاه صفی میرزا)، شاه عباس دوم، شاه صفی دوم، شاه سلطان حسین، شاه تهماسب دوم
لغت نامه دهخدا
سلاطین. [س َ] (ع اِ) ج ِ سلطان. (منتهی الارب) (آنندراج): همه بزرگانندو بجاه و خدمت سلاطین تقدم داشتند. (تاریخ بیهقی).
یکچند پیشگاه همی دیدی
در مجلس ملوک و سلاطینم.
ناصرخسرو.
و دیگر سلاطین دولت میمون را که خداوند عالم پادشاه عصر... (کلیله و دمنه).
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
خواند بدوران او شروان را خیروان.
خاقانی.
اعدل ملوک و افضل سلاطین. (سندبادنامه). هیچیک از ملوک و سلاطین عالم در حق هیچ پادشاه و... (ترجمه تاریخ یمینی).
ملک حفاظی و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه.
نظامی.
کجا در حساب آورد چون تو دوست
که روی ملوک و سلاطین در اوست.
سعدی.
سلیمان صفوی
سلیمان صفوی. [س ُ ل َ ن ِ ص َ ف َ] (اِخ) یکی از سلاطین صفوی. رجوع به سلیمان شود.
صفوی
صفوی. [ص َ ف َ وی ی] (ص نسبی) منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی. کسی که نسب وی به شیخ صفی می رسد. رجوع به صفی الدین اردبیلی و صفویه شود.
حب سلاطین
حب سلاطین. [ح َب ْ ب ِ س َ] (اِ مرکب) رجوع به حب السلاطین و دند شود.
کلمات بیگانه به فارسی
پادشاهان
فرهنگ واژههای فارسی سره
پادشاهان
مترادف و متضاد زبان فارسی
امرا، سلطانها، پادشاهان، ملوک، شاهان،
(متضاد) رعایا
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
اَلْواح سَلاطِین، لَوح های جداگانه ایست که در ادرنه و عکا خطاب باعاظم سلاطین عصر نازل گردید و ظهورالله بآنها ابلاغ شده و بمایَنْبَغِی وَ یَلِیقَ لَهُم نصیحت گردیدند (بذیل کلمه ملوک نیز مراجعه شود)،
معادل ابجد
354